۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

شعر


این شعر توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده است که استدلال شگفت انگیزی دارد 

  

وقتی به دنیا میام، سیاهم
وقتی بزرگ میشم، سیاهم
وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم
وقتی سردم میشه، سیاهم
وقتی می ترسم، سیاهم 
وقتی مریض میشم، سیاهم
وقتی می میرم، هنوزم سیاهم  
   
و تو، آدم سفید
وقتی به دنیا میای، صورتی ای
وقتی بزرگ میشی، سفیدی
وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی  
وقتی سردت میشه، آبی ای
وقتی می ترسی، زردی
وقتی مریض میشی، سبزی
و وقتی می میری، خاکستری ای

و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟
فرستنده: کامران اسماعیلی

ماجرای آزمون استخدام





یك شركت بزرگ قصد استخدام تنها يك نفر را
داشت. بدين منظور آزموني برگزار كرد كه تنها
يك پرسش داشت. پرسش اين بود :
شما در يك شب طوفاني سرد در حال رانندگي از
خياباني هستيد. از جلوي يك ايستگاه اتوبوس
در حال عبور كردن هستيد. سه نفر داخل
ايستگاه منتظر اتوبوس هستند.

يك پيرزن كه در حال مرگ است. يك پزشك كه
قبلاً جان شما را نجات داده است. يك خانم/آقا
كه در روياهايتان خيال ازدواج با او را
داريد. شما مي‌توانيد تنها يكي از اين سه
نفر را براي
سوار نمودن بر گزينيد. كداميك را انتخاب
خواهيد كرد؟ دليل خود را بطور كامل شرح دهيد:

پيش از اينكه ادامه حكايت را بخوانيد شما
نيز كمي فكر كنيد ....

...........

..........

........

.......

......

.....

.....

...

..

.

قاعدتاً اين آزمون نمي‌تواند نوعي تست
شخصيت باشد زيرا هر پاسخي دليل خاص خودش را
دارد.
پيرزن در حال مرگ است، شما بايد ابتدا او را
نجات دهيد. هر چند او خيلي پير است و به هر
حال خواهد مرد.
شما بايد پزشك را سوار كنيد. زيرا قبلاً او
جان شما را نجات داده و اين فرصتي
است كه مي‌توانيد جبران كنيد. اما شايد هم
بتوانيد بعداً جبران كنيد.
شما بايد شخص مورد علاقه‌تان را سوار كنيد
زيرا اگر اين فرصت را از دست دهيد ممكن است
هرگز قادر نباشيد مثل او را پيدا كنيد.

از دويست نفري كه در اين آزمون شركت كردند،
تنها شخصي كه استخدام شد دليلي براي پاسخ
خود نداد. او نوشته بود :
سوئيچ ماشين را به پزشك مي‌دهم تا پيرزن را
به بيمارستان برساند و خودم به همراه همسر
روياهايم متحمل طوفان شده و منتظر اتوبوس
مي‌مانيم.

پاسخي زيبا و سرشار از متانتي كه ارائه شد
گوياي بهترين پاسخ است و مسلما همه
مي‌پذيرند
كه پاسخ فوق بهترين پاسخ است، اما هيچكس در
ابتدا به اين پاسخ فكر نمي‌كند. چرا؟

زيرا ما هرگز نمي‌خواهيم داشته‌ها و
مزيت‌هاي خودمان را (ماشين) (قدرت) (موقعيت)
از دست بدهيم. اگر قادر باشيم خودخواهي‌ها،
محدوديت ها و مزيت‌هاي خود را از خود دور
كرده يا ببخشيم گاهي اوقات مي‌توانيم
چيزهاي بهتري بدست بياوريم.

تحليل فوق را مي‌توانيم در يك چارچوب
علمي‌تر نيز شرح دهيم: در انواع رويكردهاي
تفكر، يكي از انواع تفكر خلاق، تفكر جانبي
است كه در مقابل تفكر عمودي يا سنتي قرار
مي‌گيرد.

در تفكر سنتي، فرد عمدتاً از منطق، در
چارچوب
مفروضات و محدوديت‌هاي محيطي خود،
استفاده مي‌كند و قادر نمي‌گردد از زواياي
ديگر محيط و اوضاع اطراف خود را تحليل كند.

تفكر جانبي سعي مي‌كند به افراد ياد دهد كه
در تفكر و حل مسائل، سنت شكني كرده، مفروضات
و محدوديت ها را كنار گذاشته، و از زواياي
ديگري و با ابزاري به غير از منطق عددي و
حسابي به مسائل نگاه كنند.

در تحليل فوق اشاره شد اگر قادر باشيم
مزيت‌هاي خود را ببخشيم مي‌توانيم چيزهاي
بهتري بدست بياوريم.

شايد خيلي از پاسخ‌دهندگان به اين پرسش،
قلباً رضايت داشته باشند كه ماشين خود را
ببخشند تا همسر روياهاي خود
را به دست آورند. بنابراين چه چيزي باعث
مي‌شود نتوانند آن پاسخ خاص را ارائه كنند.

دليل آن اين است كه به صورت جانبي تفكر
نمي‌كنند. يعني محدوديت ها و مفروضات معمول
را كنار نمي‌گذارند. اكثريت شركت‌كنندگان
خود را در اين چارچوب مي‌بينند كه بايد يك
نفر را سوار كنند و از اين زاويه كه
مي‌توانند خود راننده نبوده و بيرون ماشين
باشند، درباره پاسخ فكر نكرده‌اند.
فرستنده: کامران اسماعیلی

سؤال امتحان نهايي فيزيك دانشگاه كپنهاگ



چگونه مي‌توان با يك فشارسنج ارتفاع يك آسمان‌خراش را محاسبه كرد؟

پاسخ يك دانشجو :

يك نخ بلند به گردن فشارسنج مي‌بنديم و آن را از سقف ساختمان به سمت زمين مي‌فرستيم. طول نخ به اضافه طول فشارسنج برابر ارتفاع آسمان‌خراش خواهد بود

اين پاسخ ابتكاري چنان استاد را خشمگين كرد كه دانشجو را رد كرد.. دانشجو با پافشاري بر اينكه پاسخش درست است به نتيجه امتحان اعتراض كرد. دانشگاه يك داور مستقل را براي تصميم درباره اين موضوع تعيين كرد. داور دانشجو را خواست و به او شش دقيقه وقت داد تا راه حل مسئله را به طور شفاهي بيان كند تا معلوم شود كه با اصول اوليه فيزيك آشنايي دارد. دانشجو پنج دقيقه غرق تفكر ساكت نشست. داور به او يادآوري كرد كه وقتش درحال اتمام است.
دانشجو پاسخ داد كه چندين پاسخ مناسب دارد اما ترديد دارد كدام را بگويد. وقتي به او اخطار كردند عجله كند چنين پاسخ داد:

"اول اينكه مي‌توان فشارسنج را برد روي سقف آسمان‌خراش، آنرا از لبه ساختمان پائين انداخت و مدت زمان رسيدن آن به زمين را اندازه گرفت. ارتفاع ساختمان مساوي يك دوم g ضربدر t به توان دو خواهد بود. اما بيچاره فشارسنج ."

"يا اگر هوا آفتابي باشد مي‌توان فشارسنج را عمودي بر زمين گذاشت و طول سايه‌اش را اندازه گرفت. بعد طول سايه آسمان‌خراش را اندازه گرفت و سپس با يك تناسب ساده ارتفاع آسمان‌خراش را بدست آورد ."

"اما اگر بخواهيم خيلي علمي باشيم، مي‌توان يك تكه نخ كوتاه به فشارسنج بست و آنرا مثل يك پاندول به نوسان درآورد، نخست در سطح زمين وسپس روي سقف آسمان‌خراش. ارتفاع را از اختلاف نيروي جاذبه مي‌توان محاسبه كرد : T= 2 pi sqroot (l / g) ."     

"يا اگر آسمان‌خراش پله اضطراري داشته باشد، مي‌توان ارتفاع ساختمان را با بارومتر اندازه زد و بعد آنها را با هم جمع كرد."

"البته اگر خيلي گير و اصولگرا باشيد مي‌توان از فشارسنج براي اندازه‌گيري فشار هوا در سقف و روي زمين استفاده كرد و اختلاف آن برحسب ميلي‌بار را به فوت تبديل كرد تا ارتفاع ساختمان بدست آيد."

"ولي چون هميشه ما را تشويق مي‌كنند كه استقلال ذهني را تمرين كنيم و از روش‌هاي علمي استفاده كنيم، بدون شك بهترين روش آنست كه در اتاق سرايدار را بزنيم و به او بگوييم: اگر ارتفاع اين ساختمان را به من بگويي يك فشارسنج نو و زيبا به تو مي‌دهم ."    

اين دانشجو كسي نبود جز نيلز بور، تنها دانماركي كه موفق شد جايزه نوبل در رشته فيزيك را دريافت كند.

فرستنده: کامران اسماعیلی

توضیح: از روشهای جدید یادگیری که خیلی هم روی اون تاکید می شه تفکر واگرا می باشد یعنی فکر کردن برای رسیدن به جوابهای مختلف ،حالات مختلف یا کاربردهای مختلف. مثلا یه جوراب به شما می دهند و می گویند چه کارهایی می تونی باهاش انجام بدهی. بالطبع اولین جواب همه اینه که می تونیم اونو بپوشیم . افرادی که تعداد کاربرد بیشتری بتونن ذکر کنن از هوش هیجانی بالاتری برخوردار هستن. نظر شما چیه؟

نکته ها





هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی داني.

یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.

هیچوقت به کسی نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.

در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای قضاوت نکن.

وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواهی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو:
"برای چه می خواهید بدانید؟"

هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.

هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.

هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.

راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.

هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.

شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.

سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "

   هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی
خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.


چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای
غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.

هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.

وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهراست انتخاب کن.

در حمام آواز بخوان.

در روز تولدت درختی بکار.

طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد توبیفتند.

بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.

فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند

ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.

هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.

هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.

فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.

از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.

 فرستنده: کامران اسماعیلی